نون و برنج پر

فعلا مدتی سعی دارم لب به برنج و نون نزنم، مدتی ام وزن نکنم تا فکرم باز باشه

ترازو جمع ه، یعنی میتونم؟ باید بتونم

دیروز عالی نبودم ولی خوب بودم، شام خیلی گشنه شدم و املت و نون خوردم

اما امروز عالی بودم و فقط مرغ سرخ شده و شیر و کشمش و خرما خوردم

همین یه روزه حس میکنم جمع و جور شدم، فک کن! حس سبکی دارم

فردا مامان و خواهرم میان اینجا! کارای نا تموم رو تموم کنن! بازم فک کن!

من میتونم

سلام

مرسی  برای حرفات شراره من خیلی با حرفات اروم شدم

جودی عزیزم از تو ممنونم که هستی


از امروز رژیمم

از رژیم شوک دکتر خضری شروع کردم

میخوام تا عید ١٠ کیلو سبکتر بشم

این مدت خیلی خوردم تا شیرم زیاد بشه، نشد! منم فقط روز به روز چاقتر شدم

از امروز باز شاد وً امیدوار میرم جلو

هر روز حتی شده یه خط از وضعیت رژیم میگم


تا الان هیچی نخوردم، امروز شیر و خرما دارم و دو تا تخم مرغ ابپز

...

اخر هفته ی قبل رو رفتیم، باغ کرج، خیلی خوش گذشت و واقعا بعد این اثاث کشی چسبید.از الودگی فرار کردیم به تازگی هوا 

پسرم داره روز به روز شیرینتر میشه، امروز کلی با صدا خندید برام، خیلی کیف کردم، کلی صداهای بامزه  از خودش در میاره، آغووو  . غووون، و هر کی از کنارش رد بشه رو یه جوری صدا میکنه، یعنی منو بغل کنید، بلند کنید، کلی خنده دار شده

میخوام برای خودم یه کار خونگی راه بندازم،امیدوارم بتونم، به این تنوع  و تلاش احتیاج دارم.

علی قول داده کمکم کنه

شاید بعدا بگم که چه کاریه، فعلا عملی نشده


دلم براتون تنگ شده، من باید باز خوش هیکل شم،

چیزی که این روزا غمگینم کرده، شیر خشکی شدن پسرمه! شیر من نیومد که نیومد ، حسرت میخورم که نیومد! پسرم دلم میخواست، بچسبونمت به تنم و تو با اشتیاق شیر بخوری، من دست بکشم به موهات و نازت کنم، و تو بخندی و شیر بخوری

افسوس...